راز بازگشت رسانهای ابوبکر البغدادی | چشم طمع آمریکا به قاره سیاه
به گزارش بینالملل خبرگزاری رسا، از اولین ظهور ابوبکر بغدادی رهبر گروهک تروریستی داعش بر فراز منبری در مسجد موصل تا به امروز که بار دیگر فیلمی کوتاه از بغدادی در شبکههای اجتماعی منتشر شد پنج سال میگذرد و با آنکه به وضوح میان دو تصویر (تصویر بغدادی بر منبر موصل و تصویر زنده در فیلم) تفاوت بسیار است و برخی در صحت انتساب فرد ظاهر شده در تصویر با ابوبکر البغدادی شک و تردید دارند اما متخصصان و کارشناسان معتقدند که فرد سخنگو در این فیلم همان خلیفه خود خوانده داعشی است.
سوالی که برای تحلیل این فیلم کوتاه چند دقیقهای باید پرسید آن است که چرا با گذشت پنج سال، بار دیگر خلیفه خود خوانده داعشی به صحنه سیاست بازگشته و از خود تصویری اینچنین به نمایش گذاشته است؟ برای پاسخ به این سوال بایستی به شرایط و وضعیت اجتماعی ـ سیاسی حاکم بر کشورهای عربی منطقه نظر کرد. جوانان عربی با فقدان هویّت ملّی، خود را در شکست، فقر، ناامیدی، بیثباتی، گرانی، تورّم، بحرانهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی دیده و از این رو به سوی هر جریان یا گرایشی که نوید آزادی، رهایی، بازگشت به دوران عزّت و اقتدار را بدهد، سوق داده میشوند.
رفتار ابوابکر البغدادی برای جذب جوانان و بازگشت مجدد آنان به صحنه نبرد از لباسهای فاخر، ریش مشکی، انگشتری و ... به سمت نشستن بر روی زمین، پوشیدن لباس ساده تروریستهای داعشی، بلند کردن ریش و خضاب کردن آن برای نشان دادن پایبندی خود به سنت نبوی، استفاده از زبان عربی فصیح و در یک کلام ظاهر شدن در هیبت اسامه بن لادن و ایمن الظواهری تغییر یافته تا بتواند کاریزمای از دست رفته خود را بار دیگر بازیابد.
دلایل سهگانه ظهور رسانهای خلیفه داعشی
به نظر میتوان اقدام اخیر ابوبکر البغدادی را در سه محور مهم ذیل خلاصه کرد:
1. خلیفه داعشی یا به بیان دقیقتر کسانی که از وی حمایت کرده و در پشت پرده ضبط این فیلم قرار دارند در وهله نخست درصدد ارسال پیامی به عناصر متواری داعش و بسیج مجدد آنها با هدف اعلام موجودیت دوباره و در وهله دوم جذب سربازان جدید و تشویق آنان برای پیوستن به داعش و در پایان ارعاب و ترساندن مخالفان خود است اما ابوبکر البغدادی اینبار به جای آنکه در قالب دیکتاتوری مانند صدام حسین ظاهر شود، در پوششی نزدیک به بن لادن رخ عیان کرده تا بتواند گروههای تروریستی دیگر را نیز تحت لوای خود به خدمت گیرد.
2. این ویدیو همچنین دربردارنده یک پیام برای القاعده و جبهة النصره است. اجمالا باید دانست که اختلاف میان النصره با داعش به مسأله التزام به مانیفست القاعده و یا استقلال از آن باز میگردد که در آن جولانی به عنوان فرمانده جبهة النصره خواستار فعالیت در چهارچوب رهبری ایمن الظواهری رهبر القاعده بوده ولی ابوبکر البغدادی در نقطه مقابل، خواستار تشکیل دولت مرکزی در عراق و شام به رهبری خود بود اما در صحنه نبرد، داعش شکست خورد و جبهة النصرة نیز در غیاب رقیبی مثل داعش توانست با حمایت ترکیه و با شکست سایر گروهکهای تروریستی، ابتکار عمل را به دست گرفته و بر منطقه ادلب همچنان سیطره داشته باشد. بدیهی است که قرابت پوششی خلیفه داعشی به فرماندهان القاعده، عقب نشینی ضمنی از مواضع سابق و اعلام آمادگی برای مذاکره با القاعده و جبهة النصره است. گویا ابوبکر البغدادی فهمیده است که بدون حمایت این دو گروه، شانسی برای بازگشت مجدد به عرصه قدرت ندارد.
3. گسترش دامنه فعالیتها از دیگر نکات حائز اهمیت در رویکرد جدید داعش است. تا پیش از شکستهای اخیر، رهبران داعش به خلاف القاعده مدّعی جهاد در سطح جهانی و در همه عرصهها نبوده بلکه عرصه فعالیت تروریستی خود را تنها به منطقه شامات منحصر ساختند اما پس از شکستهای اخیر و انتقال یا فرار تروریستهای داعشی به شهر و کشورهای دیگر، گویا خلاءها برای رهبران داعش آشکار شده و آنان به وضوح دریافتند که با استفاده از باگهای امنیتی موجود در سایر کشورها میتوان تجدید قوا کرده و نیرویی قویتر از پیش شکل داد. حملههای تروریستی موفقیت آمیز در قاره آفریقا و وجود صحراهایی با وسعت نزدیک به 9 میلیون کیلومتر مربع در قاره سیاه، سبب شده تا خلیفه خود خوانده داعشی چشم طمع به مناطقی مانند نیجریه، الجزایر، سودان، لیبی و چه بسا مصر بدوزد.
اهمیت آفریقا برای استکبار جهانی
در محور سوم به اختصار به ویژگی و ظرفیتهای قاره آفریقا برای بازگشت مجدد داعش به عرصه قدرت اشاره کردیم و اکنون باید این مسأله را بیشتر تشریح کنیم. آفریقا در طی این سالها تاوان آتش افروزیها و اختلافات حاکمان عربی را داده است. این قاره به سرعت از منطقهای تقریبا امن به آوردگاه تروریستها و میدان جنگ و خونریزی تبدیل شده است و آنچه که در لیبی، سودان و حتی با کمی احتیاط در الجزایر میبینیم، نتایج جنگ قدرت گروهکها و جریانهای افراطی جهان عرب است.
در عرصه جهانی نیز شاید بتوان فرانسه و پس از آن چین را بزرگترین زیاندیده از ناامنیها در آفریقا دانست. حضور دیرباز فرانسه و نفوذ آن در قاره سیاه از یک سو و جنگ تجاری چین با آمریکا از سوی دیگر سبب شده تا این دو کشور بیشترین نگرانی را از وضعیت کشورهای آفریقایی داشته باشند.
قاره آفریقا به دلیل بهرهمندی از ثروتهای نفتی و گازی مناسب، به میدان رزمی برای استعمارگران تبدیل شده است. ویژگیهای استراتژیک این قاره در کنار نقشه آمریکا برای رهایی از چنگال اوپک و تاسیس سازمانی آمریکایی به جای آن به انضمام تصریحات دیوید هیل مبنی بر نگرانی ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا از عدم موفقیّت در مبارزه با تروریسم در قاره آفریقا و امکان ظهور مجدد داعش در قاره سیاه به همراه سخنان ابوبکر البغدادی، همگی نشان دهنده آغاز پروژهای از پیش طراحی شده برای ورود مجدد استعمار آمریکایی ـ صهیونیستی به خاک افریقا با هدف به تاراج بردن ثروتهای ملتهای آفریقایی است.
رویکرد پراگماتیستی آمریکاییها اثبات کرده که برای مقامات کاخ سفید تنها پول و ثروت بیشتر حرف اول را میزند و اکنون که نقشه آنان برای به یغما بردن ثروتهای خاورمیانه با شکست مواجه شد، نوبت به جایگزین ساختن خاورمیانه با یک منطقه دیگر است و چه جایی بهتر از قاره آفریقا که هم مردمانش در فقر به سر میبرند و هم به سهولت میتوان با انتقال داعش به آنجا و به بهانه مبارزه با تروریسم، همان بلای خانمان سوزی را که تا دیروز بر سر افغانستان و پاکستان و عراق در آوردند، امروز بر سر لیبی، سودان و حتی مصر درآورند. آیا سیاستهای آمریکا در قاره سیاه نیز شکست خواهد خورد؟ باید منتظر ماند و تاریخ را به نظاره نشست. گذشت زمان این معما را پاسخ خواهد داد./981/ب
محمد رایجی پژوهشگر مسائل جهان اسلام